کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد رضا سروری     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : چهارپاره    

نـوبـت جـنـگ عـلـمــدار آمـد            در صف مـعـرکه سـردار آمد

پــســر حـــیـــدر کــرّار آمــد            شیـر لب تـشنه به پـیـکـار آمـد


************

پرچـم لـشکـر دین بر دوشـش            صحبت شاه مبـین در گـوشش

بر سـر زیـن فـرس با هـیـبـت            عالمی گشته فـقـط مـدهـوشش

************

وادی کـرب و بلا خـیـبـر شـد            ساقی تـشـنـه لبان، حـیـدر شد

پـسـر شـاه عــرب مـثـل پــدر            یک‌تنه در صف یک لشکر شد

************

حمله ور جانب اعـدا می‌رفت            دیـده‌اش تا لـب دریـا می‌رفت

یک تن و یک هدف و یک حمله            لشکر از هیبت او وا می‌رفت

************

ذوالـفـقـارش به عـلی می‌مـانَد            رجـز هــاشمـیـان مـی‌خـوانَــد

ضربه در ضربه چه عاشورایی            لشکـری را به عـقـب می‌رانَد

************

بر لـبـش ذکر خـداونـد جـاری            افـتـخـارش بـه عـلـم بـرداری

بر زمین دجلۀ خـون راه افتاد            ضربه‌هایش شده الحـق کاری

************

یک ابالفضل و جهانی غیرت            یک عـلـمدار و جهـادی هیبت

با وفـایـش شـده بر تـارک دل            این جهان گشـته برایش هیئت

************

سـاقی و افـسـر اردوی حسین            دیده‌اش بوده فقط سوی حسین

آن چنان ذوبِ گُـل فـاطمه بود            دیده در آب روان روی حسین

************

تـشـنگـان دیـده به راه قـدمـش            ذاکران مانـده به زیر عـلـمش

سروری از ته دل می‌خـواهـد            آسـتـان بـوسیِ خـاک حـرمش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

انـا فـتـحـنـای خـدا یعـنی ابالـفـضل            بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل

هرکـس گـرفـتـار آمده آسـوده باشد            دارالادای قـرض ما یعنی ابالفضل


یا کاشف الکرب الحسین ما کلید است            رمـز قـبـولی دعـا یـعـنی ابالفـضل

نیم دلش وقف حسن نیمی حسین است            جمع شجاعت با سخا یعنی ابالفضل

دست ردش را ارمنی ها هم ندیـدند            با هر غریـبه آشـنا یـعـنی ابالفـضل

هرجا که شد حرف از کرم یعنی حسن جان            هرجا که شد حرف از وفا یعنی ابالفضل

بر شأن او کل شهیدان غبطه دارند            بـالا نـشـیـن اولـیـا یـعـنی ابالفـضل

اصلا علی را در وجودش جمع کردند            آئـیـنـۀ حـیـدر نـمـا یـعـنی ابالفضل

یـاد قـدیـمـی ها دوبـاره دم گـرفـتـیم            سقای دشت کـربـلا یعنی ابالـفـضل

دستش جدا شد تا که بال و پر بگیرد            یعنی مـقـام شـافـع مـحـشر بگـیـرد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تا روز محشر پرچمت بالاست عباس            مدیون کام خشک تو دریاست عباس

گرچه به ظاهر مادرت اُمّ البنین است            اما به باطن مادرت زهراست عباس


پـشت و پـنـاه اهل بـیـتی یا اباالفضل            دلـگـرم نامت زینب کـبراست عباس

یک رکن عاشورا اگر نام حسین است            نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس

بـر ارمـنـی ها هـم کـرامـاتت رسیـده            لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس

بابُ الحوائج منـسبی شایـستۀ توست            محشر دخـیلت دستهای ماست عباس

شـرمـنـدۀ لبـهـای تو آب فـرات است            کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس

اهـل حـرم در انـتـظار تو نـشـسـتـند            دیدند که در علقـمه غوغاست عباس

دیـدنـد که با قـدِّ خـم بـرگـشـته مـولا            داغ غم تو از رخش گویاست عباس

آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد            یعنی که افـتاده دگر از پـاست عباس

گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم            بی تو حسین فـاطمه تـنهاست، عباس

گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور            شام غریبان بی تو واویلاست عباس

شیر خواره لب تشنه، به آغوش رباب و            لبهاش مثل خشکی صحراست عباس

من با سکینه از تو و قولت چه گویم            حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و            لبهاش مثل خشکی صحراست عباس

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

حرم از داغ تو دیکر دل مضطر دارد            هیچکس نیست که بعد از تو علم بردارد

جبراییل است که افتاده زمین یا که تویی            چـقـدر پـیـکـر صـد پـاره تو پَـر دارد؟


گر سـرت را سر زانـو بکشم می‌ریزد            سـر تو بس که جـراحـات مکـرر دارد

به که گـویم؟ که عـلـمدار رشیـدم حـالا            قـامـتـی بـا قـد یک طـفـل بـرابـر دارد

یک نفر گفت چرا دست گرفته به کمر            یک نفر گـفت حـسین داغ بـرادر دارد

تو اگر‌ پا نشوی نوبت گودال من است            شمر پیش نظـرم دست به خـنجـر دارد

ولـدی گـفـت بـه تـو مـادر من ای والله            هـمه دیـدنـد کـه عـبـاس دو مـادر دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

پاشو عبـاس که نزدیک خـیامـم شده‌اند            نانـجـیـبی هـوس غـارت مـعـجـر دارد

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تنها نه از غمت جگـرم شعـله‌ور شده            داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده

دارد به عرش می‌رسد اشراق سینه‌ات            آه ای نبی، زمان عروجت مگر شده؟


وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست            زیر کـلاه خـوود تو شـقّ الـقـمر شده

داری مرا کـنـار خوت می‌کُـشی پسر            حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده

برخیز و اشک چشم مرا روبرو نکن            بـا نـیـشـخـنـد حـرمـلـۀ دربـه‌در شـده

اینها برای هرچه عـلی نـقـشه داشتـند            نـامت اسیـر بغـض هـزاران نفر شده

گـویـا برای نـیـزه به پهـلـوی تو زدن            هرکس که داشت کینۀ زهرا خبر شده

تنها تو را نمی‌شود از خاک جمع کرد            از سنگ ریـزه‌ها بـدنت ریـز تـر شده

وقتی که در عـبا بدنت چـیده شد علی            معـلـوم شد چـقدر تنت مخـتـصر شده

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : سیدمحمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اکبر که جز وجود خـدا باوری نداشت            غیر از خدا به دل هدف دیگری نداشت

اکبر که خلقتش چو کلامش الهی است            قـرآنِ کـربلا بجـز او کـوثـری نداشت


آن یـل که در حـضور عـلـمدار کربلا            میدان نیـنـوا بجـز او حـیـدری نداشت

اول قـتـیـل نـسـل خـلـیـل ولایت است            بی‌او سرای عشق و حقیقت دری نداشت

از هـستی‌اش گـذشته و ایـثـار می‌کـند            آن مادری که بهتر از این گوهری نداشت

حیف از جمال مصطفوی‌اش که جلوه کرد            آنجا که سیـرۀ نـبـوی مشتـری نداشت

در موج خـون فـتاده شناور دل حسین            فلک نجات وادی طف، لنگری نداشت

حـتی بـرای آه کـشـیـدن رمـق نداشت            آمـد پـدر، ولی نـفـس دیگـری نـداشت

هر کس به هر وسیله که شد ضربه زد به او            حتی کسی که در کف خود خنجری نداشت

جسم و سلاح و کـینه، جـدا ناپـذیر شد            سر نیزه‌های خصم از اینجا سری نداشت

هر عـضوی از تنش به سر نیزۀ یکی            چیزی از او نمانده، دگر پیکری نداشت

دیگر بس است هلهله و سوت و کف زدن            گیرم که این شهید جوان مادری نداشت

جنگ آوران کوفه به خود مطمئن شدند            سقا غریب مانده و همسنگری نداشت

دردا پـدر ز داغ پـسر، پـیـر مـی‌شـود            تنها حسین بود و عـلی اکبری نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

دیگر به جای هلهله و سوت و کف زدن            گیرم که این شهید جوان مادری نداشت

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد؛ زیرا بر خلاف آنچه گفته می‌شود مطابق با استناد به کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا عليه‌السلام خواهرش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به سیدالشهدا برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مـی‌رفـت تا حسیـن به هـمـراه او رود            وای از حسین اگر که چنان خواهری نداشت

انـفـاس زیـنـبی سبب رجـعـتـش شدند            آنجا مسیـح قـدرت احـیـاگـری نداشت

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قصد دارد بـدود تاب و تـوانش رفته            شیرمردی که غـریبانه جـوانش رفته

هرچه می خواست که با پا برود باز نشد            عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته


وقت پیری همه امید پدرها پسر است            تکـیـه گاه قـد و بالای کـمـانش رفـته

فرصت اینکه کند پا به رکابش هم نیست            دیر راهی شود از دست زمانش رفته

از سر مـأذنـه افـتاد مـؤذن بر خـاک            تـا به خـیـمه غـم هنگـام اذانش رفته

با چه ضجری به سر نعش علی می‌آید            با چه حالی که توان بهر بیانش رفته

آمـد و دیـد پـیـمـبـر به زمیـن افـتـاده            آمد و دید که حـیـدر ضربـانش رفته

هرچه می‌دید علی بود علی بود علی            بـدنـش بیـشـتـر از حـد مکـانش رفته

آنقدر نیزه به هر جای تنش ریخته اند            که تـوان از بـدن نـیـزه زنـانش رفته

تیـرها مثل حـسن با بدنت لـج کردند            هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته

عـصمت الله به بـالای سـر شـاه آمـد            دیـد افـتـاده کـنارش، وَ جـانش رفـته

نـوبـت کـار جـوانـان بـنـی هـاشم شد            کـار بـسـیـار جـوانـان بـنی هـاشم شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

قصد دارد بـدود تاب و تـوانش رفته            پیرمردی که غـریبانه جـوانش رفته

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به هـمره تو رود روح من ز پیکر من            سپـردمت به خـدا ای یگانه گـوهر من

اگر که می‌روی آهـسته‌تـر بـرو پسرم            که هست پـشت سـرِ تو نگـاه آخـر من


دو غـصه بر جگـر عـمه‌ات زده آتـش            دهـان خـشک تو و اشک دیـدۀ تـر من

وضو بگیر ز اشک و برو به جانب مرگ            کـه پیـشبـاز تـو آیـد ز خُـلـد، مادر من

چگونه تـاب بیـارم، چگونه صبر کنم؟            کـه بـر سـر تـو بریـزند در برابر مـن

اگــر فـتـاد عـبـورت کنـار شط فـرات            بـیـار جـرعـۀ آبـی بــرای اصغـر مـن

بپوش زخم سرت را به دستِ غرقه به خون            اگر به دیدنت آیـد ز خیمـه خواهر من

ز حـلقــه‌های زره بیشتر رسـد زخمت            هزار پاره شود پیکرت چو حنجر من

اگر چه فرق تو گردد دو تا به تیغ ستم            یکی است قبـر تـو و تربت مطهر من

عدو به گریۀ من خنده می‌زند «میثم»            تـو گریـه کـن بـه عـزایِ علیِّ‌‌اکبر من

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بس که پاشیده زهم مثل گـلِ چیده تنت            می‌کـند گـریه به زخـم بـدنت پیـرهنت

کـثرت زخـم تو مانع ز شمارش گشته            بس که زخم آمده پیوسته به زخم بدنت


آیـه با تـیـغ نـوشـتـنـد به سـر تـا پـایت            نـقـطـه بـا تـیـر نهـادنـد به آیـات تـنـت

حـلـقه‌های زرهت چـشـمۀ خـونند همه            آب غسلت شده خون، خاک بیابان کفنت
آمدم از دو لب خشک تو خون پاک کنم            دیـدم از خـون گـلـو پر شده بابا دهنت
خجلم از تو علی جان که دم رفتن بود            العـطش با من دل سوخـته آخر سخنت
لالـۀ نـسـترنم! یاس امیدم! سخت است            که ببـیـنم چو گلِ ریخـته نقـش چـمنت
همه امیّد من این است که یک بار دگر            چشم خود باز کنی یک نگه افتد به مَنَت
رو به روی تو نهادم هـمه دیدند عـلی            که رخم لاله صفت سرخ شد از یاسمنت
شعـلـه‌هـای دل میثم زده آتـش هـمه را            آه او شعلۀ شمعی است به هر انجمنت

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه در دل دشمن تو را رها کردم            به قـاتـلان تو نفـرین، به تو دعا کردم

محاسنم به کف دست و اشک در چشمم            به هـمـره تـو دویـدم، خـدا خـدا کـردم


هزار مرتـبه جـانـم ز تن جـدا گـردیـد            دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم

اذان صبح، اذان گـفـتـنـت دلـم را بُـرد            صلاة ظهـر تو را هدیه بر خـدا کردم
تو آب خواستی و من ز خجلت آب شدم            به اشک دیـدۀ خود حاجـتت روا کردم
زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت            چو شمع سوختم و گریه بی‌صدا کردم
به زخـم‌های تـنت بوسه می‌زنم پـسرم            خوشم که این همه گل هدیه بر خدا کردم
از آن شبی که گشودی دو چشم خود به جهان            همه وجـود تو را وقـف کـربـلا کـردم
از آن به دیـدن داغ تو گـشته‌ام راضی            که با شهادت تو دوست را رضا کردم
گـلـوی تـشـنه فـرستادمت به قربانگـاه            چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم
عـزیز فـاطـمه من "میثـمم" قـبـولم کن            که سوز سینۀ خود، هدیه بر شما کردم

: امتیاز

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

طفل خود را طرف لشگر نامرد گرفت            زخم پیـشانی او را عرقی سرد گرفت

رو زد و آب نـدادنـد، دل مرد گـرفت            حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت


خرمنش سوخت و از برگ و برش هیچ نماند            دیگر از حُـرمت نام پدرش هیچ نماند

از سپـیـدی گـلـوی پـسرش هیچ نـماند            حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

مـتحـیـر وسط خـیـمه و میـدان مـانـده            به دلش حسرت یک قطرۀ باران مانده

خواهرش کاش نبیند که پریشان مانده            حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده            شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده

سر شیرخواره به یک پوست فقط بند شده            حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

شیـشـه در قـائـله سنگ مکـسر گـردد            خاطر خیمه از این حرف مکدر گردد

از خجـالت نـتوانست به حرم برگردد            حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نامت مقـدس است و نشد تا نخوانمت            کـوچـک تـرین دلاور بـابـا نخـوانمت

آنقـدر رحمت از پَر قـنـداقـه‌ات رسید            اصلا نشد که حـضرت آقـا نخوانمت


عـیـسی گرفـته جـان مجـدد ز نـام تو            حـیف است بـانی هـمه دنیا نخـوانمت

جایت به روی سینۀ باباست اصغـرم            زائر نمی شوم، که در آنجا، نخوانمت

دسـتم گـره به پـنجـره‌های ضریح تو            یک لحـظه هم نـشد به تـمنا نخوانمت

تو آخـرین مـسافـر بابـای خـود شدی            پس حق بده که غیر مسیحا نخوانمت

تیری رسید و سوی جنان پر کشیده ای            اصلا نـشد که زائـر زهـرا نخوانمت

دستان خالی و غم دل بی قراری و...            گهواره‌ای، که قصۀ شب را نخوانمت

اصلا قـبول، هم قـد اکـبـر شدی ولی            سخت است، وقت خواب تو، لالا نخوانمت

گلچـین روزگار، "امان ت" نداد عـلی            تا که علی خـوش قـد و بالا بخوانمت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن خندۀ حضرت علی اصغر تغییر داده شد.

تیـری رسید و خـندۀ تلخی زدی علی            اصلا نـشد که زائـر زهـرا نخوانمت

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بیچاره مادرت چه عذابی کشید و گفت:            بر نیزه زد، سر تو، که اینجا نخوانمت

مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آقـای دنـیـایی و ایـن عـالـم، گـدایت            ای جان به قربان صدای گریه‌هایت

ما که دخـیـل بـنـد قـنـداق تو هـستیم            محـتـاج دسـتـان تو و لطف دعـایت


اینکه تو را باب الحوائج خوانده یعنی            کار خـدا بوده فـقـط، مدح و ثـنـایت

کافر، مسلمان می‌شود با روضۀ تو            نـام تو کرده دشـمـنان را هم هدایت

پیغمبران هم گریه کردند از غـم تو            این جمله را بسیار دیدم، در روایت

اسلام، از خـون گـلویت جان گرفته            بر جـان دین حق نـشـسـته رد پایت

تـو مـعـنـی ذبـح عـظـیـم کـربـلایـی            کـرده خـدا کـل خـلایـق را فــدایـت

طاقت نـیـاوردی بـمـانی بین خـیـمه            مثل عمو شد، لحظه‌ای حال و هوایت

مدح تو را هم روضه‌ات از یاد ما برد            چشمان ما ابری‌ست این شب‌ها برایت

لالای دستـان ربـابه، رفـتی آخـر...            ای جان به قربان صدای گریه‌هایت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بر نیـزه رفتی تا ببـیـنی مـادرت را            وقتی که با بی‌طاقـتی میـزد صدایت

زبانحال حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـن شیـر شیــرخـوارۀ فـرزنـد حیـدرم            هر چند اصغـرم به صف حـشـر اکبرم

در حشر بر شفاعت خلق خدا بس است            یک قطره خون که می‌چکد از زخم حنجرم


شـد سینـۀ حسیــن مرا مـقـتـل و مـزار            گـشتـم جـدا اگر چـه ز آغـــوش مـادرم

ذکــر خـدای عـزّ و جــل در تـلـظـی‌ام            نقــش حـسیـن مـــانـده بـه لبخـنـد آخرم

هفـتـاد گل بـه کرب‌وبلا چـیده شد ولی            مـن غـنچـه بوده‌ام که عـدو کرد پرپرم

تیر یل افکن و گـلوی طفـل شیرخوار؟!            حق دارد ار جـدا شود از پیکـرم سـرم

دل مـی‌بـرند خـیـل شهیـدان ز اهـل دل            مــن از تــمـــامـی شـهــــدا دلـربـاتـرم

تیـری که خورد بر گـلویم کار تیغ کرد            انگـار مـانـده زیـر گلـو جای خـنـجـرم

امروز جـای مـن به روی سیـنۀ حسین            فـردا بـه روی شـانـۀ زهــرای اطهـرم

با سـوز سـینه شرح غـمم را سروده‌ای            «میثـم» تو را شفـیع بـه فردای محشرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع تیر سه شعبه تغییر داده شد. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

تیر سه‌شعبه و گلوی طفـل شیرخوار؟!            حق دارد ار جـدا شود از پیکـرم سـرم

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است زیرا شفیعه برای مؤنث بکار میرود و برای مذکر شفیع باید گفت، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

با سـوز سـینه شرح غـمم را سروده‌ای            «میثـم» تو را شفیعه بـه فردای محشرم

زبانحال سیدالشهدا با حضرت علی اصغر علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ذبیح من که زخم تو به خون بخشیده زیبایی           دهانِ خشک و چشم نیم بازت گشته دریایی

منم خورشید و تو همچون ستاره بر سر دوشم           رخت گردیده چون ماه بنی هاشم تماشایی


تبسم های تو دل بُرده از عباس و از اکبر           تـلـظّی‌های تو داده حـرم را شغـل سقایی

به قد کوچک و سن کمت نازم که تا محشر           دهد زخم گلویت آب بر گل های زهرایی
تو دیشب تا سحر بیدار بودی و در اطرافت
           صدای العـطش گـردیده بود آوای لالایی
تمام تشنگان را بود بر لب حرفِ آب اما           تو بهر آب گـفـتن هم نبـودت هیچ یارایی
زبس زیبا شدی بر روی دستم دم به دم ازمن
           گلویت دل ربایی می‌کند، رویت دل آرایی
به روی دست من ذبح تو بر من سخت بود اما
           تو با لبخند خونینت به من دادی شکیبایی
اگر چه دم به دم رفتم زمیدان کشته آوردم
           تو تا بودی مرا در دل نبود احساس تنهایی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ذبیح من که زخمت به خون بخشیده زیبایی           دهان خشک و چشم نیم بازت گشته دریایی

به روی دست من ذبح تو بر من سخت اما           تو با لبخند خونینت به من دادی شکیبایی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (ص۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تبسم کن که می‌بـینم سر ببـریده‌ات با من           چهـل منزل کند بالای نـیـزه راه پـیـمایی

زبانحال سیدالشهدا با حضرت علی اصغر علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای داده خـونِ حـنجـر تو آبـرو به من            گردیده با تلظّیّ خود رو به رو به من

با آن که گـریـه کـردی و آبی نـدادمت            دادی به خـنـده آب ز خون گـلو به من


تا بـشـنوم صدای تو یک بار العـطـش            مثل بـرادرت عـلـی اکـبـر بگو به من

شستم ز خون پاک تو رخسار خویش را            دادی ز حلق تشنه‌ات آب وضو به من
از بس که بود ذبح تو در دست من عظیم            آمـد نـدای تـسـلیت از ذات هـو به من
تـیـر جـفـا را چو کشیدم ز حـنـجـرت            می‌گفت وصف حال تو را مو به مو به من
نفرین به حرمله، به خدا می‌خورم قسم            بیـش از سپاه کوفه ستم کرد او به من
این غنچه‌ای که تیر جفا کرده پرپرش
            تازه گرفته بود در این دشت خو به من
با آن که رنگ و بوی خـدایی بود مرا
            بخشید خون حنجر تو رنگ و بو به من
چشمی فکن به "میثم" بی آبـرو حـسین
            تـنـهـا دهـد نـگـاه شـمـا آبــرو بـه مـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن خندیدن علی اصغر در آخرین لحظه تغییر داده شد، موضوع خنده حضرت علی اصغر عليه‌السلام در لحظۀ شهادت در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم و بدون هیچ استنادی در کتاب مُحْرِقُ القُلوب تحریف شده است ( علما و محققیق کتاب مُحْرِقُ القُلوب را جزء کتب معرفی تعریف و تعیین کرده اند) ضمناً موضوع تیر سه شعبه نیز مستند نیست. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

ای داده خـونِ حـنجـر تو آبـرو به من            گردیده با تلظّیّ خود رو به رو به من

تیر سه شعـبه را که کشیدم ز حنجرت            می‌گفت وصف حال تو را مو به مو به من

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

نـصر من‌ الله از حـرم تکـبـیر پـا شد            هـنـگـام پـیـکـار بــرادر زاده‌هـا شـد

ابن‌الحـسـن ابن‌الحـسـیـنِ کـربـلا شـد            یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد


تحت الهنک را گرچه بر رویش کشیده
بـرق نگـاهش بر زمین آتـش کـشیده

او قاسم است ابن‌الکریم است و کریم است            مثل علی بر نار و بر جنّت قسیم است
تیغ کجش روح صراط المستقیم است            شمشیر گردانیش طوفان عظیم است

از راست از چپ میزند سرها می‌افتد
نـام حسن بر روی پیـکـرها می‌افـتـد

دشمن ببین این نوجوان صف شکن را            ان‌تـنکـرونی خـواندن ابن الحـسن را
عـباس یادش داده از هر سو زدن‌ را            پایان بـده این‌ جنگ‌های تن به تن را

هرچه دلیر داری بیاور مشکلی نیست
بهر دلیران ت همین یک ضربه کافیست

دور و برش هرقدر طبل جنگ‌ می‌خورد            این صورت زهرایی از خون رنگ‌ می‌خورد
کعـبه میان قوم کافر سنگ‌ می‌خورد            موی سرش با دست‌ نیزه‌ چنگ‌ می‌خورد

دوره شد و روی سرش نُقل بلا ریخت
از بین لب‌هایش مدد یا مجتبی ریخت

افـتاد و بین لشگـری تـنهـا شد و بعد            پهلوی قـاسم پهلـوی زهـرا شد و بعد
بین همه‌ روی تنـش دعـوا شد و بعد            در خیمه ها از داغ او غوغا شد و بعد

آمد عـمو دید استخوان هایش شکسته
جوری ز اسب افتاده که پایش شکسته

بر سینه‌اش چسباند وقتی که تنش را            فـهـمید سخـتی‌های وقـت بُردنـش را
نجمه به چشمانت بکش پیراهنش را            بوسه بزن این‌ پـیکـر پُر روزنش را

پیـش حـسن شرمـنـدگی مانـده بـرایم
بی‌قـاسـم و اکـبـر منـم با گـریـه‌هـایم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است.

ازرق ببین این نوجوان صف شکن را            ان‌تـنکـرونی خـواندن ابن الحـسن را

هرچه پسر داری بیاور مشکلی نیست            بهر پسرهایت همین یک ضربه کافیست

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة‌الشهدا که کتابی تحریفی است؛ جعل شده و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بین همه‌ روی تنـش دعـوا شد و بعد            مثـل سفـارش نـامه خود تا شد و بعد

بند زیر به دلیل تحریفی بودن اکثر مصرع ها و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سمت تنش پرتاب شد هر نیزه‌ای بود            در صورتش تیر و به حنجر نیزه‌ای بود
هر تکه از دشداشه‌اش بر نیزه‌ای بود            عـمامه‌اش آویـز بر سر نیـره‌ای بود

زیر سـم مـرکب قـد و قـامت کـشیده
این یک نفس را هم به صد زحمت کشیده

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باده‌ها سرمست چشم می فروش او شدند            موج ها غرق تلاطم از خروش او شدند

مجتبی زاده سکوت قبل رزمش محشر است            رعـدها سـرباز لبهای خـمـوش او شدند


زهـر نوشاندند بر او جعـده‌های نیزه‌دار            نیـزه‌ها گـریان جسم سبز پوش او شدند

قـد و بـالایش شبـیه ساقی این دشت شد            تیغ های تشنه یعنی جرعه‌نوش او شدند

سخت جان داد و دل دلسنگ ها را آب کرد            سنگها گریه کـنان سخت کوش او شدند

شعر لایوم کیومک خواند با پهلوی زخم            کوچه‌ها وصل به گودال از سروش اوشدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

روی نی ماه عسل می‌رفت داماد حسین            در کنارش عون و اکبر ساقدوش او شدند

مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

لشکری سنگ زد و تیـر به ترفـند آمد            حرمـله خـیر نبـیـنی! نفـسـش بـنـد آمد

شـمر لبخـنـد زد و غـائـله از تب افتاد            خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد


لشکر کفر ازاین صحنه به تکبیر افتاد            شاه تـنـهـا، ته گـودال بـلا گـیـر افـتـاد

تشنگی، تشنۀ تسبیح و سجودش می‌کرد            نیزه ای پیله به لبهای کـبودش می‌کرد

زیر سنگینی یک چکـمه تـقلا می‌کرد            مجـتبی زاده ای از دور تـماشا می‌کرد

سایۀ تـیغ جـفا، زیر گـلـویش که رسید            یـادگـار حـسـنـش داخـل گـودال دویــد

پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت            نعره‌ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت

بانگ برداشت، زبان‌ها ز سخن افتادند            کیـنـه توزان جـمـل یـاد حـسن افـتادند

دست خالی به هواداری عشق آمده بود            با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود

بی‌سپر بود، ولی عـزم یـداللهی داشت            بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت

تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم‌ها می‌داد            پاسـخ شـبـهـۀ صلـح پـدرش را می‌داد

لحظه‌ای کار قدم‌هاش به لرزش نکشید            هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید

در عوض، جای نوازش به غمش خندیدند            به غـرور پـدر بـی‌حـرمش خـنـدیـدنـد

هاتفی گفت: یتیم است، مراعات کنید!            نیزه‌ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!

تـیـغ بیـرون ز غـلافی به تکـاپـو افتاد            عـاقـبـت قـرعه به افـتادن بـازو افـتـاد

نـوۀ فـاطـمه را از سر کـیـنه کشـتـنـد!            به همان شیـوۀ مرسوم مدیـنه کـشـتـند

: امتیاز

مناجات اول مجلس با سیدالشهدا علیه السلام در شب های پنجم و ششم محرم

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اشک هـای مـا به دامـان کـریـمی می‌رسد            نـامـۀ حـاجـات مـا با یـاکـریـمـی می‌رسد

هرکه در این روضه می‌آید برای معرفت            پایـش آخـر بر صراطِ مستـقـیمی می‌رسد


هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر            خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی می‌رسد

پرده‌ها اُفـتـاد تا چیزی نـفـهـمیم از غـمت            ما نمی‌میـریم چون لطفِ عظیمی می‌رسد

بوی تربت می‌رسد از آن محاسن از حرم            هـر کجایی بویِ سیبت با نسیـمی می‌رسد

رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد            حـتم دارم بر سرم دستِ رحـیمی می‌رسد

این دو شب این گریه‌ها بوی یتیمی میدهد            این دو شب با مادری مردِ کریمی می‌رسد

: امتیاز

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چـیزی نـمانـده از بدن او حـیـا کـنید            دست مرا به جـای سـر او جدا کـنید

خواهر تمام دار و ندارش برادر است            تا جان نداده عمه، عـمو را رها کنید


من مثل مجـتـبی و عمو مثل فـاطمه            گودال هم مدیـنه شده، کوچه وا کنید

ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر            تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید

باید که این جهاد علی اصغـری شود            پس زودِ زود حرمله را هم صدا کنید

تا عـمه را غـریب تر از این نـدیـده‌ام            جـان مرا ازین قـفـس تـن رهـا کـنید

خـیلی برای عـمـه دلـم شـور می‌زند            ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان با عصا زدن پیرمردها به بدن سیدالشهدا بعد از شهادت حذف شد

ای پیرمردهای کوفه، مبادا که بعد من            بی‌حـرمتی به پیکـر او با عـصا کنید